کل نماهای صفحه

۱۳۸۹ شهریور ۱۷, چهارشنبه

ترکیبات(پیوسته نویسی و جدانویسی)

درباب پيوسته‌نويسى و يا جدانويسى تركيبات در زبان فارسى سه فرض قابل تصوّر است:


1. تدوين قواعدى براى جدانويسى همۀ كلمات مركّب و تعيين موارد استثنا؛


2. تدوين قواعدى براى پيوسته‌نويسى همۀ كلمات مركّب و تعيين موارد استثنا؛


3. تدوين قواعدى براى جدانويسى الزامى بعضى از كلمات مركّب و پيوسته‌نويسى بعضى ديگر و دادن اختيار درخصوص ساير كلمات به نويسندگان.


فرهنگستان در تدوين و تصويب «دستور خطّ فارسى»، فرض سوم را برگزيده و تنها موارد الزامى جدانويسى و يا پيوسته‌نويسى را به شرح زير معيّن كرده‌است:






الف) كلمات مركّبى كه الزاماً پيوسته نوشته مى‌شود:


1. كلمات مركّبى كه از تركيب با پيشوند ساخته مى‌شود هميشه جدا نوشته مى‌شود، مگر مركّب‌هايى كه با پيشوندهاى «به»، «بى» و «هم»، با رعايت استثناهايى، ساخته مى‌شود و احكام آن در «املاى بعضى از واژه‌ها و پيشوندها و پسوندها» (ص 22 و 23) آمده‌است.


2. كلمات مركّبى كه از تركيب با پسوند ساخته مى‌شود هميشه پيوسته نوشته مى‌شود، مگر هنگامى كه:


الف) حرف پايانى جزء اوّل با حرف آغازى جزء دوم يكسان باشد:


نظام‌مند، آب‌بان


ب) جزء اوّل آن عدد باشد:


پنج‌گانه، ده‌گانه، پانزده‌گانه


استثنا: بيستگانى (واحد پول)


تبصره: پسوند «وار» ازحيث جدا و يا پيوسته‌نويسى تابع قاعده‌اى نيست، در بعضى كلمه‌ها جدا و در بعضى ديگر پيوسته نوشته مى‌شود:


طوطى‌وار، فردوسى‌وار، طاووس‌وار، پرى‌وار


بزرگوار، سوگوار، خانوار


3. مركّب‌هايى كه بسيط‌گونه است:


آبرو، الفبا، آبشار، نيشكر، رختخواب، يكشنبه، پنجشنبه، سيصد، هفتصد، يكتا،


بيستگانى


4. جزء دوم با «آ» آغاز شود و تک‌هجايى باشد:


گلاب، پساب، خوشاب، دستاس


تبصره: جزء دوم، اگر با «آ» آغاز شود و بيش‌از يک هجا داشته‌باشد، از قاعده‌اى تبعيت نمى‌كند: گاهى پيوسته نوشته مى‌شود، مانند دلاويز، پيشاهنگ، بسامد، و گاهى جدا، مانند دانش‌آموز، دل‌آگاه، زبان‌آور.


5. هرگاه كاهش يا افزايش واجى يا ابدال يا ادغام و مزج يا جابه‌جايى آوايى در داخل آن‌ها روى داده‌باشد:


چنو، هشيار، ولنگارى، شاهسپرم، نستعليق، سكنجبين


6. مركّبى كه دست‌كم يک جزء آن كاربرد مستقل نداشته‌باشد:


غمخوار، رنگرز، كهربا


7. مركّب‌هايى كه جدا نوشتن آن‌ها التباس يا ابهام معنايى ايجاد كند:1


بهيار (به‌يار)، بهروز (به‌روز)، بهنام (به‌نام)


8. كلمه‌هاى مركّبى كه جزء دوم آن‌ها تک‌هجايى باشد و به‌صورت رسمى يا نيمه‌رسمى، جنبۀ سازمانى و ادارى و صنفى يافته‌باشد:


استاندار، بخشدار، كتابدار، آشپز






ب) كلمات مركّبى كه الزاماً جدا نوشته مى‌شود:


1. تركيب‌هاى اضافى (شامل موصوف‌وصفت، و مضاف‌ومضاف‌ٌ‌اليه):


دست‌كم، شوراى عالى، حاصل ضرب، صرف ‌نظر، سيب‌زمينى، آب‌ميوه، آب‌ليمو


2. جزء دوم با «الف» آغاز شود:


دل‌انگيز، عقب‌افتادگى، كم‌احساس


3. حرف پايانى جزء اول با حرف آغازى جزء دوم همانند يا هم‌مخرج باشد:


آيين‌نامه، پاک‌كن، كم‌مصرف، چوب‌برى، چوب‌پرده


4. مركّب‌هاى اتباعى و نيز مركّب‌هاى متشكل از دو جزء مكرر:


سنگين‌رنگين، پول‌مول، تک‌تک، هق‌هق


5. مصدر مركّب و فعل مركّب:


سخن گفتن، نگاه داشتن، سخن گفتم، نگاه داشتم


6. مركّب‌هايى كه يک جزء آن‌ها كلمۀ دخيل باشد:


خوش‌پُز، شيک‌پوش، پاگون‌دار


7. عبارت‌هاى عربى كه شامل چند جزء باشد:


مع‌ذلك، من‌بعد، على‌هذا، ان‌شاء‌الله، مع‌هذا، بارى‌تعالى، حقّ‌تعالى، على‌اىّ‌حال


تبصره: هر دو صورت نوشتارى «باسمه‌تعالى» و «بسمه‌تعالى» جايز است.


8. يک جزء از واژه‌هاى مركّب عدد باشد:


پنج‌تن، هفت‌گنبد، هشت‌بهشت، نُه‌فلک، ده‌چرخه


تبصره: به‌استثناى عدد يک، كه بسته به مورد و با توجّه به قواعد ديگر، با هر دو املا صحيح است:


يكسويه/ يک‌سويه؛ يكشبه/ يک‌شبه؛ يكسره/ يک‌سره؛ يكپارچه/ يک‌پارچه


9. كلمه‌هاى مركّبى كه جزء اوّل آن‌ها به «هاى غيرملفوظ» ختم شود (هاى غيرملفوظ درحكم حرف منفصل است):


بهانه‌گير، پايه‌دار، كناره‌گير


تبصره: كلمه‌هايى مانند تشنگان، خفتگان، هفتگى، بچگى كه در تركيب، هاى غيرملفوظ آن‌ها حذف شده و به‌جاى آن «گ» ميانجى آمده‌است، از اين قاعده مستثناست.


10. كلمه با پيوسته‌نويسى، طولانى يا نامأنوس يا احياناً پردندانه شود:


عافيت‌طلبى، مصلحت‌بين، پاک‌ضمير، حقيقت‌جو


11. هرگاه يكى از اجزاى كلمۀ مركّب داراى چند گونۀ مختوم به حرف منفصل و حرف متصّل باشد، چون جدانويسى گونه يا گونه‌هاى مختوم به حرف منفصل اجبارى است به‌تبع ‌آن جدانويسى گونه يا گونه‌هاى ديگر نيز منطقى‌تر است:


پابرهنه/ پاىْ‌برهنه؛ پامال/ پاىْ‌مال


12. يک جزء كلمۀ مركّب صفت مفعولى يا صفت فاعلى باشد:


اجل‌رسيده، نمک‌پرورده، اخلال‌كننده، پاک‌كننده


13. يک جزء آن اسم خاص باشد:


سعدى‌صفت، عيسى‌دم، عيسى‌رشتۀ مريم‌بافته


14. جزء آغازى يا پايانى آن بسامد زياد داشته‌باشد:


نيک‌بخت، هفت‌پيكر، شاه‌نشين، سيه‌چشم


15. هرگاه با پيوسته‌نويسى، اجزاى تركيب معلوم نشود و احياناً ابهام معنايى پديد آيد:


پاک‌نام، پاک‌دامن، پاک‌راى، خوش‌بيارى






ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


* در اينجا تركيبات شامل مركّب و مشتق است و به معنايى اعم از معناى موردنظر نويسندگان كتاب‌هاى دستور زبان به‌كار رفته‌‌است.


1. اين التباس بيشتر در بــِهْ، ‌كَهْ و كُهْ (صورت كُهْ بيشتر در قديم و عمدتاً در شعر به‌كار رفته‌است) مشاهده مى‌شود: بهساز، كهربا، كهكشان، كهگِل، كهريز، كُهسار.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نظر شما چیه؟